... و تکه تکه شدن راز آن وجود متحدی بود، که از حقیرترین ذرههایش آفتاب به دنیا آمد. «فروغ فرخزاد»
من و نویتا
تنها بودنم پشت ظاهری از تنها نبودن پنهان شده... پشت لبخند، پشت سلام و احوال پرسیها، پشت روابط، پشت روزمرگی...
تنهاتر که میشوم، قلمو بر روی سطحی خالی شروع به حرکت میکند و گوشهای از جهان درون مرا به تصویر میکشد...
من در تابلوها جاری میشوم... با ترسهایم... دغدغهها و احساساتم... داشتهها و نداشتههایم...
با غصههایم... تابلوها از من پر میشود... از زنی پر از قصههای رنگ و وارنگ، که روزگاری از وجود بیرحم تنهایی به موجودی خیالی به نام «نویتا» پناه برد!... و او آنقدر برایش واقعی شد که هنوز امضایش پای برخی از کارها به چشم میخورد... امضایی درشت و محکم، شبیه یک جور قسم خوردن برای اینکه بگوید «باور کنید من هستم!»
نویتا... کسی که در من بود و اکنون دیگر کنار من نیست... کسی که مرا بدون چشمها و لبها و تن پذیرفت! نبودن امروز او شاید به دلیل روبرو شدن بیشترم با دنیای واقعی است... من... به جای فرار، تنهایی را به عنوان حقیقتی دردناک و البته لذت بخش پذیرفتم... و نویتا، رفت...
اما من هنوز هستم! چای مینوشم... آواز میخوانم... خواب میبینم... میخندم... و...
شهرزادعلوی از صحنه به قاب و بوم هجرت کرده! او که فارغالتحصیل نمایش است در کارهایش اغلب از عنصر قصه بهره برده، منتها قصههای علوی از آن خود اوست! گرچه شاید همهٔ ما کم و بیش هر روز در تاکسی، پشت میز اداره، توی کارگاه و کارخانه و حتی پیاده روهای خاکستری و سرد این شهر از این دست قصهها را بشنویم و ببینیم اما شهرزاد به مانند سلف قصه گویش آنها را به مالکیت خود در آورده و بر بوم با بیشتر با تکیه بر امکان گستردهتری که ترکیب مواد در اختیارش قرار داده روایت تازهای از آنها ساخته، تابلوهای علوی گاه به شدت ساده و گاه کاملا پیچیدهاند اما در هر دو حالت از یک ویژگی بارز برخوردارند! ساده یا پیچیده کارهای شهرزاد علوی مجد روراست و صمیمیاند.
تامل او بر روابط انسان پیچیدهٔ شهرنشین عصر حاضر و تمرکز بر مناسبات منتج از این روابط باز تعریفی است صریح و بیتعارف از وضع موجود. ضمن آنکه علاقه و توجه او به همشهریهای بیآزار و آسیب پذیر شهر یعنی حیوانات و به خصوص گربهها در بخش دیگری از کارهایش مصداقی بارز پیدا کرده آنچنان که گاه به ترکیبی ناهمگون اما باور پذیر از انسان و گربه رسیده! و گاه برعکس؛ استیلای تاثیرگذار و هولناک انسان شهر نشین امروز، بر حیات این موجودات بیآزار را در کارهایش به خوبی به نمایش گذاشته است.
امیدشمس
جولای ۲۰۱۵
لی لی هامر - نروژ
متولد 1362
کارشناس تاتر عروسکی / دانشگاه سوره / تهران / 1379
- نمایشگاه گروهی عکس / فرهنگسرای ارسباران / 1379
- شرکت در نخستین اکسپوی هنری دانشگاه های تهران / 1388
- نمایشگاه نقاشی / کافه هنر / 1389
- شرکت در جشنواره ملی جوان ایرانی / بخش نقاشی / 1389
- نمایشگاه انفرادی نقاشی / نگارخانه آشیان نقش و مهر / 1389
- عروسک گردانی در نمایش "پسر صدفی" به کارگردانی فرزانه شکوهی / جشنواره بین المللی عروسکی دانشجویان / 1390
- طراحی و ساخت ماسک برای نمایش "این منم ایبسن" به کارگردانی سید مهدی احمد پناه / تالار انتظامی خانه هنرمندان / 1390
- بازی در نمایش "بانوی دریایی" به کارگردانی رضا بصیرزاده / جشنواره تاتر دانشجویی / 1390
- طراحی و ساخت ماسک برای نمایش "کلاغ طلایی" به کارگردانی علی یدالهی / کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان / 1391
- طراحی ماسک و عروسک برای نمایش "هیچکدام شبیه من نیستند" به کارگردانی شیرین باب السلام / جشنواره تاتر دانشجویی سوره / 1391
- کارگردانی و طراحی و ساخت عروسک نمایش "قصه آسمون تاریک" / جشنواره تاتر دانشجویی سوره / 1391
- نمایشگاه عروسک / سالن تاتر عروسکی ایروان - ارمنستان / 1391
- نمایشگاه گروهی نقاشی و مجسمه / خانه هنرمندان / گالری ممیز / 1392
- بازی در نمایش "بلیط" به کارگردانی نگار نقوی / جشنواره تاتر دانشجویی سوره / 1392
- نمایشگاه عروسک / تفلیس – گرجستان / فستیوال موزیک راک و متال / 1392
- بازی، عروسک گردانی، طراحی و ساخت عروسک برای نمایش "عروسک های شانسی" به کارگردانی محمد علی ابراهیمی / طراحی مقام دوم طراحی و ساخت عروسک / جشنواره تاتر دانشجویی سوره / 1392
- طراحی و ساخت عروسک برای نمایش "دوئت چندش آور" به کارگردانی ساناز عبدالرزاق / جشنواره بین المللی تاتر عروسکی دانشجویان / 1392
- کارگردانی، طراحی و ساخت عروسک نمایش "صبح روز بعد" / دریافت مقام اول کارگردانی و تقدیر در بخش های بازیگری، موسیقی و طراحی عروسک / جشنواره تاتر دانشجویی سوره / شرکت در سیزدهمین جشنواره بین المللی تاتر عروسکی دانشجویان / 1393
- نمایشگاه گروهی نقاشی و مجسمه / خانه هنرمندان / 1393
- نمایشگاه نقاشی تکه هایی از من / گالری هپتا / 1394